روزهای تعلللللق

امروز من خوبم.خدا رو شکر.و امیدوارم.آن قدر امید دارم که اگر این بار موفق نشوم بد جوری خواهم شکست.نمی خواهم به ذهن خودم راه بدهم که ممکن است دوباره تکرار شوند آن روزهای تلخ.اما ذهنم مرتب درگیر است.از قطره خون متنفرم.نشانه یک اتفاق بد.

دلم می خواهد کاش چشمانم را میبستم و باز میکردم.همه چی تمام میشد و من از اتاق عمل بیرون می آمدم با یک نی نی سالم. نمیتوانم حتی تصور کنم که چگونه 9 ماه تمام خواهد شد و من خواهم توانست که دلشوره نداشته باشم.3 ماه اول که طی کردنش خیلی سنگین است.دلم می خواهد آنقدر ویار شدید داشته باشم که هر لحظه بدانم که جنین من زنده است.

فعلا برنامه این ماه من خوردن غذاهای مفید است.و اینکه به حاشیه فکر نکنم.بیشتر کارهایم را تعطیل کرده ام.شده ام یک انسان تنبل که فقط منتظر گذراندن این روزهاست.

این روزهایی که شاید دیگر تکرار نشوند.اما دوست دارم زود بگذرند.

زندگی نه آن چیزی است که من تصورش را داشتم.

نمیدانم چه روزهای خوشی در انتظارم هست.نمی خواهم بنویسم


تاریخ : 04 مرداد 1393 - 17:03 | توسط : ماناس | بازدید : 498 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام
(بعد از تائید منتشر خواهد شد)


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی