لک بینی و آغاز هفته 6

سلام ای ساک خال 7در6 میلیمتری.

سلام لک های بی وجدان.

دیروز عصر لک دیدم.رفتم پیش لورل و گفتم ببخشید ناراحتت میکنم اما من لک دیدم.

برق چشمهایش پاک شد.حس کردم.رفتم نشستم روی مبل و لورل خیره شد به من و سکوت شد...

بلند شدیم لباس پوشیدیم.زنگ زدیم به آژانس و آمدیم بیمارستان.

شیاف و سرم و بستری.

صبح رفتم سونو.دکتدر گوشی اش را برداشت و شروع کرد حرف زدم راجع به یک فلاسک شیشه ای.

یخ زدم روی تخت.سونو را گذاشت و گفت یک ساک حاملگی 7 در 6 ..جنین با ضربان قلب...........مشاهده نشد.

ریختم به هم و آمدم پایین.دم در سونو لورل منتظر بود.

آمدیم بالا نشست کنارم.نگاهش کردم و اشکم سرازیر شد.3 ساعت تمام.چانه ام لرزید و اشکم سرازیر شد.

حالا دوباره تکرار روزهای امید و ناامیدی است.

چقدر خوب است که ناامید دوست شیطان است.باشه پس امیدوار میشوم به خدا.به سپیدی و میگویم من دیگر هیچ علامت بارداری ندارم اما امیدوارم.باشه امیدوارم تا هفتهبعدی.شاید تو آن فرشته من در آن ساک لانه کنی


تاریخ : 02 آذر 1393 - 02:10 | توسط : ماناس | بازدید : 849 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی