یه شروع تازه و زیبا

عزیزم سلام.خوبی؟ کجایی تو الان؟

من از امروز قراره یک ماه خوب و زیبا رو تجربه کنم.مهربون باشم و عاشقانه زندگی کنم.

من که چندین سال تلاش کردم تا تو بیای توی یک آرامش خوب زندگی کنی.. و اینجور که معلومه تو دوست نداری تو شرایط استرسی به این دنیا سفر کنی عزیزم.دوست دارم یه روزی این نوشته های منو بخونی و بدونی که من خیلی مبارزه کردم تا به این حالت برسم که کل استرس زندگی رو بزارم کنار و برات با دستهای گرمم بنویسم.

لورل هم تقریبا داره متوجه میشه که من چقدر تو این 7 ماه اذیت شدم.چه روزایی گذروندم من.خدا میدونه.

به هر حال...

نمیخوام فکر کنم.شاید این افکار منفی تو رو بترسونه.حتی تصمیم دارم از روزی که تو اومدی یه وبلاگ جدید باز کنم و اثری از افکار منفی توش نباشه.دوست دارم برات از خوبیها بنویسم.از روزای قشنگمون.از خدایی که حواسش بهمون هست.و فقط هم از اون بخوایم تا کمکمون کنه.میخیوام خدا رو لمس کنی تا وقتی بزرگ شدی دچار پوچی نشی.دعا کنی و باهاش حرف بزنی.عزیزم.

من دیگه برم .خیلی حرف زدم.حس میکنم شنیدی این حرفا رو.راستش به حیات قبل از آمدن به دنیا اعتقاد دارم.مثلا خودم حس میکنم قبلا یه دختر شاد بودم تو یه خونه بزرگ ویکتورینی زندگی میکردم.در قرن 18 و یه کشو داشتم با کلی کلاگیس و کلی لباسهای پف پفی..............


تاریخ : 03 آبان 1393 - 21:11 | توسط : ماناس | بازدید : 759 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام
(بعد از تائید منتشر خواهد شد)


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی