سلام عزیرم.کاش هفته بعد بیایی اگر خدا صلاح بدونه.
زندگی یک گذره.اینجا هم یه ذره سخت میگذره.
ماناس جان تا این لحظه 9 سال و 6 ماه و 25 روز تو دل مامانشه
سلام عزیرم.کاش هفته بعد بیایی اگر خدا صلاح بدونه.
زندگی یک گذره.اینجا هم یه ذره سخت میگذره.
سیکل دوم شروع شد.
ده روز که بگذرد من دوباره وارد فضای بی وزن خواهم شد.معلق و منتظر خواهم شد.این انتظار شیرین است خدایا اگر تو همراهم باشی.مرا به حال خودم رها نکن.مرا لایق و شایسته لطفت کن ای خدا
دیروز بی بی چک گذاشتم و منفی شد.
این ماه هم گذشت.
یک ماه از عمر من هم گذشت.
و من فهمیدم بدون حضور تو هیچم.
و فهمیدم هر آن هر اتفاق تلخی در زندگی میتواند بیفتد.
فقط نمیدانم چطور میتوانم شاد باشم.
اینجاست که آدمی بهشت را میسازد
صبح با یک دماسنج دمای بدنم را اندازه گرفتم.پایین تر آمده بود و این یعنی تو این ماه نیامدی .کمی غمگینم.
خدایا سلام
تو میدانی ای خدای من مرا و حالم و آینده ام را.اول و آخر مسیر این قطار را تو میدانی.قطارهایمان را از راه راست بگذران.مسیر زیبایی برایمان انتخاب کن.ما همه به تو نزدیکیم .نزدیکتر از کسان دیگر.
.ممنونم از تو که مرا زن آفریدی.این درد و این تحمل، این تلخی و این شیرینی.خدای دلهره های من در لحظه های دماسنج من.به امید نیم درجه افزایش دمای بدنم و احتمال بارداری.
ای خدای غربت های من در اتاق تنهایی ام.ای خدای غربت من در لحظاتی که نمیدانستم و درک نداشتم که بچه چیست؟ به چه دردی میخورد؟ آیا فقط یک عذاب بیشتر نیست؟ با خودم میگویم خدا خواست من بزرگتر شوم و احساس کنم.نیاز کنم.لمس کنم.اما به خودم می آیم و میبینم خدا به من آن فرزند را داده بود.چرا منتظر آزمایشات بیشتر نماندم.چرا به او توکل نکردم.چرا با دست خودم جانم را از بین بردم.و به اینجا که میرسم امید هیچ بخششی از خدا ندارم.فرقی بین من و آن شخص پای چوبه دار نیست.او میمیرد و پاک میشود.من مانده ام و کابوس هایم.و یک روی سیاه. و خدایی که میدانم بیشتر کارهایی که انجام میدهد عمدی است .دارد مرا میسوزاند و هر چند وقت یک بار یک هیزمی جدید میگذارد به این آتش عذاب.و بر گناهم میافزاید یک گناه دیگر را.گناه حسد را.و من تحمل میکنم و نمیتوانم چیزی بگویم.
سلام........................
سلام ای نصفه وجود کودک من.
بیا و درون من لانه کن عزیزم
و بمان.
زنده بمان.
سلام ای صبح خدا.
سلام ای صبح شکرگذاری.
سلام ای خدای همراه.لطیف و نازک.
سلام ای نصفه کوچک نی نی من.سلام ای کوچولو.
امیدوارم که امروز هم 2 میل بزرگتر شوی.خدای مهربانی که خدای تک تک آرزو هاست.
خدای مهربان امیدها .امیدم به توست.
سلام.سلام تخمک کوچولو.سلام نیمه کوچولوی نی نی من.هر روز کمی بیشتر تپل شو.تا بتوانی یک نی نی بامزه شوی.
سلام ای خدای مهربان من.خدای کابوس های وحشتناک من.خدای خوابهای آشفته من از زاییدن و حاملگی.خدای تسلی بخش قلبم.خدای زیبا آفرین من.خدای روزهای تنهایی و غربت مادرم.خدای روزهای خاطرات پدر بزرگم.خدای گره خورده در گلوی مادر بزرگم.خدای ترازو ها.خدای عادل.همه هستی در تو متجلی است.هر جا که از تو غافلم گناه کارم.ای خدای لطیف در سینه ام سلام.مرا در این روزها کمکم کن.
ای خدای تک من از تو میخواهم به دختران دم بخت ما بختی سفید عطا کن.به دختران تنها که میدانی استقلالی ندارند آنها هم دوست دارند خانه ای برای خود داشته باشند آنها هم گاهی تنهایی را دوست دارند.حق دارند بخندند بپوشند .تو ای خدای جهان سوم من ، به این دختران خوش قلب خانه و خانواده بودن را قسمت کن.قبل از آنکه ما با نگاه ها و حرف ها و پچ پچ هایمان آنها را بیازاریم.خواهش میکنم از تو
خداوندا درون من لقاحی را محیا کن و تا آخرین هفته کنارش باش.اجازه بده قلبش بتپد.کسی جز تو تپش قلب مرا متوجه نیست.اضطراب مرا فقط تو میدانی . پس کنارم باش.ای خدایی که دم در سالن امتحان نماندی.ای خدایی که دم در اتاق عمل نماندی و با من داخل آمدی و کنارم بودی.کنارم باش.به من آرامش بده.
مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی